نقض حقوق ، دوما ضعیف ، احزاب سیاسی تحت تسلط بوروکرات ها و خصوصی سازی فاسد معمولاً به عنوان نشانه یا حتی دلایل شکست دموکراسی در روسیه یا در بهترین حالت به عنوان صفات عادی سیاست انتخاباتی در یک کشور با درآمد متوسط ​​صورت می گیرد. با این وجود ، همه اینها عواقب طبیعی ایجاد دموکراسی در کشوری با تجربه متمایز اخیر رأی دهندگان روسیه از دست دادن یک سوم قلمرو دولت و نیمی از جمعیت آن است. در چنین دموکراسی فقط یک مرکزگر ، نه لیبرال ، استراتژی می تواند بازگشت به اقتدارگرایی را مسدود کند ، و چنین راهبردی در روسیه تابع حقوق وظیفه خصوصی سازی خواهد بود که یک دوما تضعیف شده از موانع عقیدتی ، جمعیتی و جغرافیایی در توسعه حزب نمی تواند انجام دهد. . بنابراین ، آنچه به عنوان علائم یا علل عدم موفقیت دموکراتیک در روسیه مورد توجه قرار می گیرد ، در عوض اثرات لازم برای معرفی دموکراسی در شرایط ویژه روسیه است.