استدلال در این مقاله معمولاً در ادبیات حفاظت مطرح نمی شود. ما استدلال می کنیم که “شکارچی شدن” و “شکار غیرقانونی” مفاهیم ناکافی هستند برای درک اینکه چرا اشکال محلی شکار با وجود ممنوعیت و جرم بودن آنها همچنان ادامه دارد. “شکارچی” به دلیل اینکه مجموعه ای از قوانین نهادینه شده او را به عنوان چنین شناخته و شناسایی می کند ، “شکارچی” است. در عوض ، ما پیشنهاد می کنیم از مفهوم “شکار محلی” و “شکارچیان محلی” استفاده کنیم. ما همچنین استدلال می کنیم که سیاست های حفاظت و به طور خاص ایجاد موضوعات زیست محیطی ، سیاست توزیع توزیع محافظه کار و یک پایه هستی شناختی متضاد از حفاظت از جامعه مبتنی بر نقش اساسی را در تبیین تداوم “شکار محلی” ایفا می کند. فضای بیشتری برای قرار گرفتن شکارچیان محلی و شیوه ها و انگیزه های شکار آنها در گفتمان و سیاست های حفاظت گسترده تر مورد نیاز است.