در این مقاله به بررسی چگونگی ارتباط “سیاست تعلق” که از طریق ادعای خودمختاری بیان می شود ، مربوط به شهروندی است. ادعاهای خودمختاری یا ادعا می شود که ابتدا مکان مشخصی را در نظر گرفته است ، در آفریقا به طور فزاینده ای رایج شده است ، اما آنها با تلاش برای معرفی مفاهیم تابعیت ملی تحت اصلاحات دموکراتیک سازی و تمرکز زدایی که در سه دهه گذشته در سراسر قاره اتخاذ شده اند ، برخورد می کنند. . این مقاله این تنش را از طریق پرونده تجربی ادعاهای خودمختاری که در زمینه ایجاد “جنگل شهرداری” بوجود آمده است تحت اصلاحات تمرکززدایی جنگل ها در بورکینا فاسو ، که به سمت حاکمیت جامعه محور است ، تحلیل می کند. استدلال می کند که در این مورد ، خودمختاری ادعای حق داشتن حقوق برای شهروندی است که در یک سیاست گسترده تر شکل می گیرد که “جامعه” چیست و چه چیزی در سطح خوب است. این اثر کار تانیا لی در مورد ناسازگاری برای روشن کردن نقش برخی از تناقضات اساسی در این فریم – یعنی فقدان وقف واقعی و اصلاح “عرف” است ، که به درک این امر مبدل می شود که چرا خودمختاری به یک موقعیت قدرتمند برای ادعا تبدیل می شود. حق داشتن حق. بنابراین ، در حالی که autochthony برای اولین بار به عنوان تجزیه جامعه (ملی) ظاهر می شود ، زیرا با آرمان حقوقی و حقوقی شهروندی در تعارض است ، اگر به سیاست عدم تمرکز مدیریت جنگل ها در عمل نگاه کنیم ، به نظر می رسد که جزء لاینفک ادعا باشد. حق داشتن حقوق در قالب یک قانون جهانی “مبتنی بر جامعه”.