در سفرهای سوئیفت گالیور ، هر ملتی فکر می کند که این است. “این” در اینجا به عنوان یک موقعیت اجتماعی-اجتماعی تعریف می شود که در آن گروه اجتماعی ، در این مورد ، یک کشور ، از نظر ارزش ها و اصول سابق برتری دارد و از همه گروه های دیگر برتر است. البته اگر جامعه بهترین ارزش ها و اصول ممکن را – یا در شرایط معین – ممکن یا ممکن داشته باشد ، اعضای آن وظیفه اخلاقی دارند که نه تنها از رمز خود حمایت کنند بلکه سعی کنند سایر جوامع را نیز متقاعد کنند که آن را تصویب کنند. جامعه گرایی وقتی مسئله ساز می شود که شهروندان حتی در مواجهه با شواهد بیش از حد تجربی مبنی بر غلط بودن باورهای فرهنگی خود ، نمی توانند نظر خود را تغییر دهند. به عنوان مثال ، در مورد لیلیپوت و گالیور ، لیلیپوتایی های تقریباً شش اینچی قد همچنان معتقدند که در مقابل شواهد و مدارکی مبنی بر قدرتمندترین ملت روی زمین تشکیل شده اند که نشان می دهد “انسان کوه” می تواند به راحتی با تمام تمدن خود را نابود کند. خوردن آنها از وجود آنها ، و اینکه قدرت بی نظیر وی را نمی توان با ارتش و نیروی دریایی لیلیپوتی کنترل کرد. با این حال ، امپراتور لیلیپوتی هنوز هم از نظر قدرت به خود اشاره می کرد که لوئیز چهاردهم فرانسه می توانست بیش از حد آزار دهنده باشد. همین درد و رنج بسیاری را در دنیای توسعه یافته تجربه می کنند که وقتی به فکر اخلاق می روند. کشورهای غیر جهان اول اغلب به عنوان عقب افتاده یا توسعه نیافته نه تنها در صنعت و بازارهایشان بلکه در کنوانسیونهای اجتماعی و اخلاق آنها تلقی می شود. در بعضی مواقع ، این ادعا دقیق است.